سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه های من و همسر خوبم

نظر

با حضرت همسر تو خیابون رد میشدیم . دو نفر دعواشون بود. یکیشون به اون یکی یه فحش ابدار داد. من و همسر جان یهو جا خوردیم. میخواستم برم بگم اقا اینجا زن و بچه رد میشه اما دیگه قضیه جمع و جور شد. بعد به حضرت همسر گفتم ببین ما خیلی وقت بود فحش نشنیده بودیم. تو خونمون و تو محیط زندگی مون حرف رکیک نداریم و نداشتیم. باید خدا رو بخاطر این نعمت شکر کنم. پدر و مادر حضرت خیلی به گفتارو الفاظ توجه میکنن و دولا پهنا حرف زدن براشون اهمیت داره. منم با اینکه رعایت میکردم اما  ازدواج با همسر جان و رفت و امد با خانواده شون باعث شد بیشتر تر تر رعایت کنم. 

الحمد لله.