امروز چشمم خورد به کتابی که چند سال قبل برای بانو خرید خریده بودم ، وقتی کتاب رو باز کردم اولش این شعر رو نوشته بودم :
آرزو کن با من
که اگر خواست زمستان برود
گرمی ِ دست ِ تو اما باشد
آرزو کن با من
“ما” ی ما ” من” نشود
سایه ات از سر ِ تنهایی ِ من کم نشود
ظاهرا قبلا ها آدم بد سلیقه ای نبودم اما الان رو نمیدونم.